تمرین

ساخت وبلاگ
باید کسی در آغوشم می‌کشید، باید کسی آرامم می‌کرد. من قوی بودم اما دردها از من قوی‌تر شده‌بودند، من جسور بودم اما روزگار از من جسورتر شده بود، سیل اندوه را به سمتم روانه می‌کرد و می‌خواست بایستم و قوی باشم، اما دوام آوردن و ایستادگی در نهایت اندوه محال بود! من باید تنه‌ی درختی را محکم می‌گرفتم تا دوام بیاورم، و حوالی من هیچ درختی برای پناه بردن نبود!همه‌ی ما از یک جایی به بعد از شدت بیچارگی‌، ریشه در زمین می‌کوبیم و درخت می‌شویم، سنگ می‌شویم، سخت می‌شویم و می‌ایستیم.حقیقت این است که ما قوی بودیم؛ چون چاره‌ای به جز قوی بودن نداشتیم ... نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ساعت 21 توسط تنها| تمرین...
ما را در سایت تمرین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardayetanhai بازدید : 67 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 15:52

دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . !
تو هم شاید نمیدانی . !

نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ساعت 19 توسط تنها|

تمرین...
ما را در سایت تمرین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardayetanhai بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 19:18

من واســه دوست داشتنت و عاشقانه نوشتن ترس و واهمه ای ندارمو کسب اجــازه هم نمیکنمحتے خودت ، امـا باورکن حسـي که بمیــره ،دیــگه مـــرده اینو خودت گفتی هیچوقت یادت نره نوشته شده در جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ساعت 11 توسط تنها| تمرین...
ما را در سایت تمرین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardayetanhai بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 19:18